شکسته بال

دستی بکش به بال و پرم، فطرس ات شوم..

شکسته بال

دستی بکش به بال و پرم، فطرس ات شوم..

پیام های کوتاه

۲ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

نمی دونم نماهنگ سخنرانی رئیس جمهور رو که به مناسبت صدمین روز.. منتشر کردن دیدین یا نه .. و آیا نماهنگ هم طرازش که برا اوباما ساخته شده بود رو .. و کلا نمی دونم چیزی می بینین از اخبار  و رسانه ها .. یا مثل من ، سر در گریبان تفکر فرو برده اید و برطبل بی عاری می زنید که فرمود: آن هم عالمی دارد..  

یعنی تاوان چقدر می تونه سنگین باشه ، خودش جای کلی تامل و بررسی داره.. که بعضا در حالیکه یه سره مشغول رفع و رجوع امورات هستی، لازم میشه یه لحظه هم شده همونجا بایستی ، یه نگاه به بالا کنی ، و یه سوال بپرسی : « ما که هستیم در این دایره ی سرگردان ؟؟!!..** »


** : گوشه ی چشم بچرخان و مقدر گردان | ما که هستیم در این دایره ی سرگردان .. ::فاضل نظری


پ.ن :1- یه عده که خودشون رو خیلی آرمان خواه می دونن و در هر شرایطی داد و هوارشون بلنده و همیشه ی خدا یه چماقی دارن که به سر یکی بزنن.. اگرم کسی پیدا نشد، تو سرخودشون فرود میارن.. در هر صورت نمیذارن خدای نکرده یه لحظه مجبور بشن "فکر کنند" یا احیانا یه کم منطقی باشن..

این وسط باز "نمی دونم" چه میاد به سر قشرجوان دلسوز  و دلباخته ی انقلابی.. که قبل از این توسط همین دوستان بالا که گفتم، محکوم می شد ، و هم اکنون توسط محکمه ی اعتدال تحت تعقیب است..


2- شماره ی 1 خیلی مهم نبود، یعنی اصلا مهم نبود

مهم این بود که میخواستم بگم ای کاش می تونستم مثل قدیما (!) ، یه کم عاطفی- درددلی بنویسم..

 نه اینکه حرف نیست ، یا گوشی برای شنیدنش هست؛ نمی دونم چرا فقط هی داره رو هم جمع میشه.... بله.." اینهمه عقده تلنبار شدن هم دارد.." .. 


3- یه جوارایی تو یه خلسه ام.. شاید چون هنوز باورم نمیشه..


ای کاش حوادث و اتفاقات سعی میکردن با باورهای ما خودشون رو سنخیت بدن، اینقدر هی نمی گفتیم:باورم نمی شه..!!

خب حالا آخرش که چی ، چه باورت بشه چه نشه، چیزی که اتفاق افتاده ، افتاده..

پس  احساس میکنم که ما باورهامون رو با وقایع همراه کنیم ، بهتره .....

بله .. کی باورش میشد..............

 




۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۲ ، ۲۱:۳۷
شهاب نواب زاده

::چند غزل از استادم " ابوالفضل نظری" ؛ کتاب "آن ها" ::


من که در تُـــنگ برای تو تماشا دارم

با چه رویی بنویسم غم دریا دارم ؟


دل پر از شوق رهایی ست،ولی ممکن نیست

به زبان آورم آن را که تمنا دارم


چیستم؟! خاطره ی زخم فراموش شده

لب اگر باز کنم با تو سخن ها دارم..


چیزی از عمر نمانده ست،ولی میخواهم

خانه ای را که فرو ریخته برپا دارم....

***


تقدیر، نه در رمل نه در کاسه ی چینی ست؟!

آینده ی ما دورتر از آیینه بینی ست


ما هرچه دویدیم، به جایی نرسیدیم

ای باد! سرانجام تو هم گوشه نشینی ست


از خاک مرا برد و به افلاک رسانید

این است که من معتقدم؛ عشق زمینی ست


یک لحظه به بخشایش او شک نتوان کرد

با این همه، تردید در این باره یقینی ست..


***


 و این بیت ::


موج، راز سر به مُــــهری را به دنیا گفت و رفت

با صدف هایی که بین ساحل و دریا گذاشت..

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۲ ، ۰۰:۱۲
شهاب نواب زاده